ندای خاموش

چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید

ندای خاموش

چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید

سکولاریزم 2

"آیا باید دین را از زندگی دنیوی (خصوصاً سیاست) حذف کرد"

جمله بالا یک گزاره است که رد یا قبول آن بستگی زیادی به چگونه معنی کردن سه واژه دین ، زندگی و سیاست دارد. مرحوم علامه جعفری در تعریف واژگان فوق مطالبی دارند که در "ادامه مطلب" خلاصهای از آن آمدهاست. ایشان در جای دیگری آوردهاند: "وضع کنونی مغرب زمین، با نظر به پیشرفت علم و تکنولوژی و تنظیم پدیدهها و روابط مردم در زندگی اجتماعی، معلول کنار گذاشتن و حذف دین الهی فطری از جامعه نیست، بلکه معلول حذف دینسازان است که برای خودکامگیهای خود، دین الهی را که عامل سازنده بشری است، مطابق هوی و هوسهای خود تفسیر، تطبیق و اجراء میکردند.

وقتی که مردم مغرب زمین به بهانه حذف مزاحمان حیات معقول خودساخته شده متصدیان، دین را کنار گذاشتند، منظورشان دینی بود که ضد علم، پیشرفت، آزادی معقول، عدالت و کرامت ذاتی بود..."

از مطالب یادشده پیداست که بررسی درستی یا نادرستی گزاره فوق وابستگی کامل به نحوه تعریف واژگان تشکیل دهنده آن دارد و بایک تلاش علمی هدفمند و بدون تعصب میتوان به روشن شدن بحث امیدوار بود. پیچیدگی کار جایی خود را نشان میدهد که سروکارمان با ناراستی و غرض ورزی باشد. اگر غرضورزان در مقام دفاع از سکولاریزم باشند، تصویر نادرستی از دین ارائه میدهند و اگر به ظاهر دینسازانِ در باطن ماکیاولیست در مقام دفاع از دین برآیند، آن را طوری تفسیر و توجیه میکنند که به که آنها را به اهدافشان نزدیک کند. ظاهری از دین را میگیرند تا آن را به وسیلهای برای ارضاء شهوت قدرت طلبی و خودخواهی خود قراردهند. به قول حافظ عزیز:

هزار نکته باریکتر زمو اینجاست

نه هرکه سر بتراشد قلندری داند

معنای معمولی حیات در غرب امروزی: این معنا جز همین زندگی معمولی ، که در صحنه عالم طبیعت بهوجود میآید و بر مبنای خودخواهی آزاد در اشباع غرایز طبیعی مهارشده و قالب شده به سود زندگی اجتماعی ، بدون التزام به عقاید خاص برای معانی حیات و توجیه آن به سوی هدف اعلا ، و بدون احساس تکلیف برای تخلق به اخلاق عالیه انسانی ، ادامه مییابد ، چیز دیگری نیست.

معنای معمولی دین در غرب امروزی: عبارت است از یک رابطه روحانی شخصی مابین انسان و خدا و دیگر حقایق فوق طبیعی ، بدون اینکه کمترین نقشی در زندگی دنیوی بشر داشتهباشد.

معنای معمولی سیاست در غرب امروزی: عبارت است از توجیه و مدیریت زندگی طبیعی انسانها در صحنه اجتماع، به سوی هدفهایی که در ظاهر، اکثریت آنها را برای خود انتخاب میکند.

... بنابر معانی فوق، که از دیدگاه غرب امروزی برای حیات، دین و سیاست گفتیم، قطعی است که نه تنها دین باید از سیاست جداباشد، زیرا هیچیک از آن دو با دیگری پیوستگی ندارد، بلکه زندگی آدمی نیز ارتباط و نیاز همه جانبه با دین ندارد مگر در حد وسیلهای برای شئون خودخواهی.

حیات انسانی از دیدگاه اسلام: عبارت است از پدیدهای دارای استعداد گردیدن تکاملی، که بهوسیله تکاپوهای آگاهانه برای حصول به هدفهای عالی و عالیتر به فعلیت میرسد. سپری شدن هریک از مراحل حیات، اشتیاق حرکت به مرحله بعدی را میافزاید. شخصیت انسانی رهبر این تکاپو است؛ آن شخصیتی که ازلیت سرچشمه آن است این جهان گذرگاهش، و قرارگرفتن در جاذبیت کمال مطلق در ابدیت مقصد نهایی اش ...

سیاست از دیدگاه اسلام: عبارت است از تفسیر و توجیه حیات انسانها به سوی عالیترین هدف مادی، معنوی و ملکوتی حیات،

برای به ثمررسیدن آن، همان مقدار دین و سیاست معقول دخالت دارد که تنفس از هوای سالم برای ادامه زندگی طبیعی...

دین از دیدگاه اسلام دارای سه رکن اصلی است:

رکن یکم؛ عبارت است از اعتقاد به وجود خداوند یکتا و نظاره و سلطه او بر جهان هستی و دادگری مطلق او، که هیچ هوی و هوسی در آن راه ندارد. اوست جامع همه صفات کمالیه که جهان را بر مبنای حکمت برین آفریده و انسان را به وسیله دو نوع راهنمای اصیل ( عقول سلیم به عنوان حجت درونی و انبیا و اوصیا به عنوان حجت بیرونی) در مجرای حرکت تکاملی، تا ورود به پیشگاه لقاءالله قرارداده است و اعتقاد بر ابدیت، که بدون آن، حیات و کل جهان هستی، معمایی لاینحل باقی خواهدماند. همه این اعتقادات وابسته به عقل سلیم و دریافت فطری و وجدانی است.

رکن دوم؛ عبارت است از قوانین و برنامه عملی حرکت در زندگی قابل توجیه به سوی هدف اعلای حیات، که احکام و تکالیف و حقوق نامیده میشود.مبنای رکن دوم بر دو امر استوار است:

الف. قضایای اخلاقی ( احکامی که برای تحصیل شایستگیها مقرر است.)

ب. تکالیف و حقوق. تکالیف شامل احکام عبادی و وظایف انسان در عرصه زندگی اجتماعی و سیاسی است. حق عبارت است از اختصاص امتیازی قابل استفاده برای انسان. احکام هم به نوبه خود تقسیم به احکام اولیه و ثانویه میشود. احکام اولیه مربوط به نیازهای ثابت است و احکام ثانویه ناشی از مصالح و مفاسد عارض بر زندگی است.

رکن سوم؛ موضوعاتی است که شامل همه واقعیات و پدیدههای برپادارنده زندگی است. اسلام در همه موضوعات به جز در چند مورد محدود، اختیار را به خود انسانها داده است که با حواس، تعقل، قدرت عضلانی، امیال و خواستههای مشروع خود، آنها را تامین کنند.

عقاید و قوانین عملی برای تنظیم و اصلاح انسانی در ارتباطات چهارگانه:

1.               ۱.  ارتباط انسان با خویشتن

2.               ۲.  ارتباط انسان با خدا

3.               ۳.  ارتباط انسان با جهان هستی

4.               ۴.  ارتباط انسان با همنوع خویش

هر حقیقت و پدیدهای که قابل بهرهبردای برای تنظیم و اصلاح حیات انسانی در ارتباطات مزبور بودهباشد، از دیدگاه اسلام، جزء دین محسوب میشود.

 

نظرات 3 + ارسال نظر
محمدحسین شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:07 ق.ظ http://physicsscu87.blogsky.com

محمد قوچانی یه مقاله یعالی داره درباره ی انواع سکولارسیم.
این مقاله تو مجله ی فقید شهروند امروز چاپ شد.

ممنون دوست عزیز، متاسفانه این مقاله رو پیدا نکردم اما وبلاگی رو دیدم که مطلبی شبیه به گفته شما رو آورده:
http://rahi_rezvan.persianblog.ir/post/726
نمی دونم همون مقاله است یا نه ولی استفاده کردم.
بازهم ممنون

رحیل شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 07:20 ب.ظ

سلام بر مهدی

مرسی که هنوز ما رو به یاد داری

من به چشمهای بیقرار تو قول می دهم
که عاقبت
ریشه های ما به آب
شاخه های ما به آفتاب می رسد

"ما دوباره سبز می شویم "

شما در قلب مایی
ما رویش ناگزیر جوانه را معنا خواهیم کرد

خدارحمی جمعه 14 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:47 ب.ظ http://khodarahmi.blogsky.com

سلام آقا مهدی عزیز
مطلب بسیار جالب و قابل تاملی بود
من سخنان بسیاری از افراد را دیده ام که وقتی به مقام و منصبی رسیده اند حرفشان زمین تا آسمان تغییر کرده است.
شاید امثال علامه جعفری بخاطر حفظ همین آزادگی اشان٬ منصبی را قبول نکردند.
موفق و پیروز باشید.

ممنون
ضمناً از نزدیکان ایشان هم نقل شده که حرفی رو نمی زندند مگر اینکه قبلاً خودشون پایبند به اون مطلب بودند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد