ندای خاموش

چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید

ندای خاموش

چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید

بدعت

می خواستم راجع به وقایع اخیر بنویسم اما مطلبی رو دیدم که به نظرم ریشه ای تر اومد و فکر کردم نشر اون ممکنه برای بقیه هم مفید باشه:


بخشی از تفسیر عمومی خطبه پنجاهم، نوشته علامه محمد تقی جعفری

"جز این نیست که ابتداء بروز آشوب ها و فتنه ها هوی هایی است که مورد تبعیت قرار می گیرند و احکامی است که بدعت گذاشته می شوند. در این فتنه ها با کتاب خدا مخالفت می شود و مردانی از مردان دیگر برمبنایی غیر از دین خداوندی تبعیت می کنند"

 

نخستین عوامل بدعت ها و نتایج آنها

بدعت های ویران گر در یک جامعه اسلامی، به طور ناگهانی و یا با آگاهی کامل مردم به انحراف آن بدعت ها از مکتب بروز نمی کنند. همچنین بدان جهت که دین اسلام مجموعه ای از اصول و عقاید فطری و احکام و تکالیف سازنده مادی و معنوی است، لذا به وجود آوردن بدعت ها در چنین مکتبی هرکز به عوامل منطقی مستند نخواهد بود. آیا می توان برای تحریف این اصل که "ستمکار نمی تواند زمامداری جامعه را به دست بگیرد" یک عامل صحیح و دلیل منطقی پیدا کرد؟! نه هرگز، بنابراین، هر عامل و دلیلی که برای تجویز زمامداری ستمکار برجامعه [که بدعت است] در نظر گرفته شود، چیزی جز هوی و هوس بنیانگذاران بدعت نخواهدبود.

...

پس از آنکه بدعت هایی در یک جامعه به وسیله هواها و خودپرستی ها بروز کرد، نوبت ظهور فتنه ها و آشوب ها فرا می رسد، زیرا طبیعی است که بدعت ها هر اندازه هم که ماهرانه و عوام فریبانه به اجتماع عرضه شوند، بالاخره با متن واقعیات دین که با قرآن محوری و حفظ سنت و فعالیت عقول سالم پاکان جامعه برای خردمندان جامعه تثبیت شده است، ناهماهنگ و ناسازگار شده، موجب بروز آراء و عقاید و تاویلات و تفسیرات شخصی می شود و شعله های فتنه و آشوب زبانه می کشد و گروه بندی ها شروع می شود.

معاویه زمان

این روزها بحث شبیه سازی خیلی داغ تر شده است. از همه جالب تر این بود از دیدم یک برنامه تلویزیونی از معاویه صحبت کرد و کارهای او را همانی نامید که  امروزه به جنبش نرم افزای یا چیزی شبیه به این مشهور شده است. در شناخت معاویه های زمان نکته ظریفی وجود دارد که باید به آنها دقت کنیم. بیایید در یک قضاوت بی طرفانه فرض کنیم که ما هم معاویه زمان را پیدا کردیم. اما بعد:

اگر بگوییم برای کور کردن چشم فتنه باید معاویه را دستگیر کنیم و به زندان بیاندازیم. و در زندان آنقدر بر او سخت بگیریم که تا از راهی که در پیش گرفته برگردد.

و اگر او در بین طرف دارانی که برای خود دست و پا کرده به هر قیمتی خراب کنیم تا نقاب از چهره موجهی که به خود گرفته است برداریم.

و اگر تمام رسانه هایی که در هواداری از او می نویسند توقیف کنیم تا صدای فتنه به هیچ کجا نرسد.

و اگر پاسخ کسانی که در هواداری از او به مجادله برخواسته اند را نه با استدلال و بیان متین و مجادله احسن که با گرز و آهن بدهیم.

و اگر توده های به پا خواسته در هواداری از او را تارومار کنیم تا دست از فتنه و فتنه گر بردارند و به آغوش هدایت بازگردند.

و اگر در راه نابودی فتنه،  فتنه گری اطرافیان و هواداران خود را نادیده بگیریم.

و اگر از حقیقت، آن مقداری که به سود ماست را منتشر کنیم و از دروغ، تا جایی که به ضرر ما نیست جلوگیری نکنیم.

و اگر برای توجیه عدالت نورزیدن هزار تبصره و ماده آوردیم.

و اگر بنا بر مصلحت، حتی با کژان و ناراستان همراه شدیم.

و اگر مامور بودیم و معذور!

و اگر ...

یک روز متوجه خواهیم شد که خود، به معاویه ای دیگر تبدیل شده ایم.

نه معاویه دشمن کم داشت و نه یزید، اما هیچ کدام از آنها همانند علی و خاندان علی نبودند که همچنان در تاریخ می درخشند و چراغ هدایتی را فراروی همه آزادگان عالم قرارداده اند. هنوز هم اگر کسی به بهانه مبارزه با معاویه زمان یا یزید زمان علم مخالفت بلند می کند باید بداند وقتی صحبتش در بین اهل حق خریدار خواهد داشت که مخالفتش علی وار باشد و حسین وار.

در میخانه ببستند خدایا مپسند

که در خانه تزویر و ریا بگشایند