ندای خاموش

چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید

ندای خاموش

چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید

شبیه سازی تاریخی

شبیه سازی تاریخی از نظر من یعنی اینکه در تحلیل شرایط زمانی و مکانی فعلی، یک رویداد تاریخی پیداکنیم که در آن واقعه، خوب ها و برحق ها در مقابل بدها و ناحق ها قرارگرفته اند و البته در فرهنگ ما پاکی گروه اول و پلیدی گروه دوم اثبات شده است. قدم بعدی این است که شخصیت های مهم و تاثیرگذار از هر دوطرف را پیدا کنیم. از آنجاکه قاعدتاً ما برحق هستیم پس افراد مشابه ما در گروه حق قرارداشته اند و طرف مقابلمان در گروه باطل. خوب کار ما تمام شد. حالا دلیل محکمی برای تخریب مخالفان پیدا کردیم. چون شبیه افرادی هستند که تاریخ در گذشته چهره پلیدشان را نمایش داده است.
شبیه سازی این اشکال را دارد که طرف مقابل ما هم عین همین کار را می تواند انجام دهد. به نظرمن کسی با شبیه سازی صرف نمی تواند خود را اثبات یا دیگری را نفی کند.

میزان

سنجیدن مرد باحق و نه حق با مرد، کار آسانی نیست.

اگر چند قرن پیش، در شام، در قلمرو معاویه به دنیا آمده بودم و دینم و آیینم آن طور شکل گرفته بود که آن حکومت خواسته بود، و ناگاه در مقابل سپاه دشمنانی قرارگرفته بودم که فرمانروایش علی بود، چه می کردم؟ شاید از نظر من علی برحق نمی بود چراکه میزان سنجش حق را معاویه به دستم داده بود. احتمالاً کمر بر قتل یاران علی می بستم تا دشمنان اسلام را و منافقین را نابود کنم و اگر کشته می شدم هم حکومت به من لقب شهید را می داد. اما ...

صحنه رویارویی حق و باطل، هرروز و همه جا و در همه تاریخ تکرار می شود. بلاهت است اگر گمان کنیم که آنان که به زعم ما در صف باطل بودند همگی در فضایی شفاف و روشن، آگاهانه باطل را انتخاب کرده بودند. گاه حق و باطل چنان در هم می پیچند و لباس یکدیگر را بر تن می کنند که تمییز آنها از هم کاری بس دشوار خواهدشد.

حق را چگونه باید یافت و میزان سنجش حق چه باید باشد؟

تار عنکبوت

دشمنترین مردم در نزد خدا، دو کس باشند. یکى آنکه خداوند او را به حال خود رها کرده ، پس ، از راه راست منحرف گشته است ، به سخنان بدعت آمیز دلبسته و مردم را به ضلالت فرا مى خواند. فریبى است براى کسى که بدو فریفته شود. از راه هدایتى که پیشینیانش به پیش پاى گشانده اند، رخ بر مى تابد و کسانى را که در ایام حیاتش یا پس از مرگش ‍ به او اقتدا مى کنند، گمراه مى سازد. بار خطاهاى دیگران بر دوش کشد و در گرو خطاى خود باشد. دیگرى ، کسى است که کوله بار نادانى بر پشت گرفته و در میان جماعت نادانان امت در تکاپوست . در ظلمت فتنه و فساد جولان دهد و، همانند کوران ، راه اصلاح و آشتى را نمى بیند. جمعى که به ظاهر آدمى اند، او را دانشمند خوانند و حال آنکه در او دانشى نیست . آغاز کرده و گردآورده ، چیزى را که اندکش از بسیارش ‍ بهتر است . خویشتن را از آبى گنده سیراب کرده و بسا چیزهاى بى فایدت که در گنجینه خاطر خود نهان دارد. در میان مردم به قضاوت نشست و بر عهده گرفت که آنچه را که دیگران در شناختش درمانده اند برایشان آشکار سازد. اگر با مشکل و مبهمى رویاروى گردد، براى گشودن آن سخنانى بیهوده از راءى خویش مهیا کند، که آن را کلامى قاطع پندارد و بر قامت آن جامه اى مى بافد، در سستى ، چونان تار عنکبوت . نداند راءیى که داده صواب است یا خطا. اگر صواب باشد، بیمناک است که مبادا خطا باشد. و اگر خطا باشد، امید مى دارد که آنچه گفته صواب باشد. نادانى است ، در عین نادانى ، دستخوش خبط و خطا، و با این حال ، بر اشترى سوار است که آن هم پیش پاى خود نبیند. هرگز در علمى حکم قطعى نراند.
روایات را بر باد مى دهد آنسان که گیاه خشک را بر باد دهند. به خدا سوگند، توانایى آن ندارد که درباره آنچه بر او وارد مى شود حکمى صادر کند. شایسته مسندى که بر آن نشسته است نباشد. و نمى پندارد که دیگران را در چیزى که خود بدان جاهل است دانشى باشد و نمى بیند که آن سوى آنچه او بدان دست یافته دیگرى را راءى و نظرى بود. اگر مطلبى بر او پوشیده ماند کتمانش کند، زیرا به جهل خود آگاه است .
خونهاى به ناحق ریخته ، از جور او فریاد مى آورند. میراثهاى بناحق تقسیم شده از ظلم او مى نالند. به خداوند شکوه مى کنم از مردمى که در جهل زیستند و در ضلالت مردند. در نظر آنان هیچ متاعى کاسدتر از کتاب خدا نیست اگر آنچنانکه شایسته است تلاوت شود. و هیچ متاعى رواجتر و گرانبهاتر از آن نیست اگر تحریف شده باشد و از معنى واقعى خود گردیده باشد. هیچ چیز را زشت تر از کار نیک نمى دانند و هیچ چیز را نیکوتر از زشتکارى نمى شمارند. 

 

 

نهج البلاغه - کلام 17