ندای خاموش

چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید

ندای خاموش

چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید

درهم آمیختن حق و باطل

نکته جالبی که در بین حکام جور و مستبدین دیده می شود این است که هیچ کدام از آنها اعلام نکرده اند که ای مردم من تصمیم گرفته ام که حکومتی باطل بر مبنای ظلم و ستم بنا کنم و تصمیم دارم یوغ بندگی برگردن همه شما بیاندازم. و یا اینکه با صراحت بگوید که اگر کسی با من مخالفت کند و بر سر راه ارضای شهوت قدرت پرستی من مانعی ایجاد کند مستحق مرگ خواهد شد. بلکه همواره خودخواهی باطل خود را در پوششی از آنچه برای مردم جامعه حق است نمایان ساخته اند. علامه جعفری در این بخش از تفسیر این خطبه به زیبایی این مطلب را تحلیل کرده اند.

بخش دوم تفسیر عمومی خطبه پنجاهم نهج البلاغه، نوشته علامه محمد تقی جعفری:

"اگر باطل از درآمیختن با حق تفکیک و خالص شود، بر حق جویان پوشیده نمی ماند. و اگر حق از پوشش ها و آمیزش با باطل تفکیک و خالص شود، زبان های مردم معاند از قیل و قال درباره حق بریده می شود. ولی مشتی از حق و مشتی از باطل گرفته و در هم مخلوط می شوند. در این موقع است که شیطان بر پیروان خود مسلط گشته و کسانی که از طرف خداوندی سابقه نیکو به آنان داده شده است، نجات پیدا می کنند."

اساسی ترین مبنای فریب کاری یکه تازان تنازع در بقاء درآمیختن حق با باطل است

آن همه انرژی های مغزی و روانی پرارزش که تاکنون پیشتازان حیات حیوانی محض در میدان تنازع بقاء در تهیه و طرح نقشه های نابکاران برای مخلوط کردن حق با باطل صرف و مستهلک نموده اند، و آن همه مواد زندگی ساز مردم که در اجرای آن نقشه ها به شکل اسلحه و دیگر وسایل عمل محو و نابود شده است، اگر یک میلیونیوم آن انرژی ها و مواد، در راه بیان حق و اجرای آن صرف و مستهلک می شد، از قرن ها پیش تاریخ انسانی ما شروع می گشت و واقعاً به جای دنیای امروز که مجموعه ای از خود بیگانگی و وحشت همه از همه و انبارها و کارگاه های اسلحه آدم کشی و زورگویی قدرت پرستان خود محور است، دنیایی داشتیم که انسان هایی در کمال محبت با یکدیگر در نهایت آرامش خاطر و ترقیات علمی و صنعتی تسلیم به انسان [ نه علم و صنعت انسان سوز] زندگی می کردند. اما می بینیم که پیشتازان حیات حیوانی محض چنین دنیای انسانی را نمی خواهند و با قیافه کاملا جدی و با کمال پررویی نابکارانه که با نام و سیمای قهرمانان خود را مطرح می کنند، راه دیگری را از آنچه در پیش گرفته اند، به ذهن خود خطور نمی دهند. درست است که این تفکرات و این فریب کاری ها و این عشق سوزان بر تورم خود طبیعی که نام اصلیش خود حیوانی است، واقعاً ورشکستگی غیرقابل جبران انسان ها را با صراحت اعلان می کنند، ولی سوزناک تر و شکنجه زاتر از این جریان عدم توجه پیشتازان این قافله به نتایج وخیم و بدبختی هایی است که هم مکتبان این قافله درگذشته و حاضر به وجود آورده اند !! آری

عجب از گشمدگان نیست عجب

دیو را دیدن و نشناختن است

نظرات 1 + ارسال نظر

از شما دوست عزیز بابت انتقاداتی که وارد کردید تشکر می کنیم
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد