فرصت تحقیق پیدانکردم اما سعی کردم برای شروع از داشته های مختصر خودم استفاده کنم.
کربلا صحنه عجیبی است. امت پیامبر، مدت کوتاهی بعد از پیامبر و به دنبال یزید (خلیفه قانونی و رسمی !) بر روی فرزند رسول خدا که خود رسول او را از کاروان سالاران قافله بشریت خوانده بود شمشیر کشیدند. شاید زمان پیامبر محال به نظر می رسید اما این واقعه در میان بهت و حیرت راستان آن روزگار رخ داد و گروهی را به پست ترین جایی که انسان می تواند برود برد. برخی از آنها به طمع قدرت، برخی به طمع ثروت، برخی از روی ترس و برخی از روی جهل در این ورطه افتادند.
در نوشته پیشین این پرسش برایم مطرح شده بود که چرا بعد از گذشت چند قرن از آن واقعه هنوز هم باید منتظر امامی منصور باشیم تا به همراهی او به خون خواهی حسین برخیزیم.
قاتلین حسین:
از ویژگی های قاتلین حسین کدام یک همراه با آنان به گور برده شد؟ شمر و یزید و پیروانشان مولود افکار و شرایطی بودند که نمی توانیم بگوییم دیگر وجودندارند. هنوز هم مادر دنیا آبستن کسانی است که حاضرند برای اهداف پستشان به هر رذالتی تن دهند و اگر باز هم فرصت پیداکنند حاضرند شمشیر بر فرق عدالت بکوبند یا خنجر بر گلوی آزادگی بگذارند. نمی دانم، شاید این معنا به نوعی در عبارت معروف "کل یوم عاشورا" نهفته باشد. وشاید آن امام منصور می آید تا از وارثان افکار معاویه و یزید انتقام بگیرد.